ایزدان و خدایان آزتکی در ادیان بومی آمریکا (۱و۲)

ایزدان و خدایان آزتکی در ادیان بومی آمریکا (۱و۲)

«در سال ۱۵۲۴ فقط سه سال پس از فتح مکزیک، گروهى از دانایان آزتک با نخستین گروه از مبلغان فرانسیسى که وارد مکزیکوسیتى پایتخت نوبنیاد کشور شده بودند، به بحث و گفتگو نشستند. بخشى از صحبت هاى آنها در دفاع از اعتقاداتشان به شرح زیر است: شما گفتید که ما پروردگار مالک زمین و آسمان را نمى شناسیم. شما گفتید که خدایان ما، خدایان حقیقى نیستند. اینها حرفهاى تازه اى است که شما به ارمغان آورده اید. به دلیل همین حرف هاست که ما آزار دیده ایم و به زحمت افتاده ایم. اجداد ما که پیش از ما بر زمین زیسته اند، به این گونه صحبت کردن خو نکرده بودند. ما الگوى زندگى خود را از آنها به ارث برده ایم؛ الگویى که آنها به حقیقت آن باور داشتند، به آن احترام مى گذاشتند و خدایان ما را ستایش مى کردند.

.'
'.

«در سال ۱۵۲۴ فقط سه سال پس از فتح مکزیک، گروهى از دانایان آزتک با نخستین گروه از مبلغان فرانسیسى که وارد مکزیکوسیتى پایتخت نوبنیاد کشور شده بودند، به بحث و گفتگو نشستند. بخشى از صحبت هاى آنها در دفاع از اعتقاداتشان به شرح زیر است: شما گفتید که ما پروردگار مالک زمین و آسمان را نمى شناسیم. شما گفتید که خدایان ما، خدایان حقیقى نیستند. اینها حرفهاى تازه اى است که شما به ارمغان آورده اید. به دلیل همین حرف هاست که ما آزار دیده ایم و به زحمت افتاده ایم. اجداد ما که پیش از ما بر زمین زیسته اند، به این گونه صحبت کردن خو نکرده بودند. ما الگوى زندگى خود را از آنها به ارث برده ایم؛ الگویى که آنها به حقیقت آن باور داشتند، به آن احترام مى گذاشتند و خدایان ما را ستایش مى کردند.
خداشناسی آزتک ها
بنا به قراین و شواهد موجود آزتک ها در ابتدا به خدایى یکتا عقیده داشتند و از شرک و بت پرستى دورى مى جستند، اما معلوم نیست بنا بر چه مقتضیاتى بعدها به بت پرستى و شرک پرداخته و بزرگترین ارقام را براى قربانى افراد انسانى به خاطر خدایان شان تهیه دیدند، به طورى که در سده شانزدهم در معابد ایشان سیزده خداى بزرگ و بیش از دویست خدای کوچکتر وجود داشت. خدایان بزرگ اغلب عبارت از ارباب انواعى بوده اند که سرپرستى امور طبیعى را عهده دار بوده، و در تقدم و تأخر، بزرگى و کوچکى، شامل سلسله مراتب کهتر خدایان و مجمع مهتر خدایان ( ابر ایزد ) مى شده اند. الگوى دستگاه کهانت و طبقه روحانیان نیز مطابق معمول از روى همین سلسله مراتب در مجمع خدایان تکوین مى یافت، هر چند که پیش از آن، یعنى قبل از آن که سلسله مراتبى براى خدایان قایل شوند، به موجب قیاس خدایان به انسان براى خدایان از روى الگوى خود سلسله مراتبى ساخته بودند.
در متنهاى آزتکى، خدایان توسط نقش یا مظهرى که شباهت آن با ایزد مورد نظر مشخص مى شد، نموده شده است. این مظهر یا نشان مى توانست بت خمیرى خدا باشد که شرکت کنندگان در مراسم آن را مى خوردند، و یا یک قربانى باشد که به عنوان مظهر همان ایزد، قربانى مى شد و از گوشت و خونش استفاده مى کردند. آزتک ها این هر دو را « تئوکوالکو Teoqualco » ( ایزد خورده مى شود) مى نامیدند، که خوردن هر دو به خورندگانش قدرت همان ایزد را ارائه مى داده است. همین امر در مورد پوست قربانى که کاهن آن را به تن مى کرد، مصداق دارد. سال ها قبل یک دانشمند امریکا شناس به نام « پروس preuss. K » ایزدان بى شمار آزتک را به دو گروه، یعنى خدایان قوم و قبیله و طبیعت تقسیم کرد. بعدها « هکل Haekel » دانشمندى دیگر، ابر ایزد این قوم و وابستگان او را به عنوان گروه سوم به تقسیم بندى پروس افزود. ابر ایزد مکزیک کهن، ویژگیهاى بسیارى داشت که اقوام دیگر نیز همین خصوصیات را به او نسبت داده اند. وى براى آزتک ها تنها «ایزد حقیقى» ( نلى تئوتل nelli teotel ) بود».

جهان بینى و کیهان شناسی آزتک ها
از دیدگاه آزتک ها و جهان بینى و کیهان شناخت ایشان، آفرینش محصول تقابل و تضاد مکمل است. درست همچون مکالمه اى که میان دو شخص با اندیشه هاى متفاوت صورت مى گیرد، که در آن تعامل و تبادل میان دو قطب مخالف، پدید آورنده یک عمل خلاقه است. مفهوم این تضاد متقابلا وابسته به یکدیگر، در خداوند آفریننده بزرگ یا « اومه تئوتل Ometeotl » تجسم مى یابد که خداى ثنویت است، و بر بالاى آسمان سیزدهم « اومیوکان » یعنى مکان ثنویت جاى دارد. اومه تئوتل دارنده اصول خلاقه مذکر و مؤنث بود و از او به عنوان زوج « توناکاتکوتلى Tonacatecutli » و « توناکا سیواتل Tonacacihuatl » به معناى « آقا و بانوى معاش ما » نیز یاد مى شد. گرچه اومه تئوتل ایزد آفریننده و سرچشمه غایى همه چیز است، اما اعقاب او که خدایانى کم اهمیت تر اما نیرومنداند، اعمال واقعى آفرینش را به انجام مى رسانند. از سویى چون انسان محصول یا زاده این خدایان جوانتر است، اومه تئوتل چیزى شبیه به پدربزرگ ها و مادربزرگ هاى ما است. شاید به همین دلیل و به منظور نشان دادن منشاء ازلى اوست که اومه تئوتل غالبا به صورت انسانى سالخورده تصویر مى شود که آرواره پایین او گود افتاده و شل شده است، اما این پیرى و فرتوتى به هیچ وجه به معناى سستى و ضعف نیست؛ زیرا در میان آزتک ها و سایر اقوام امریکاى میانى، تصور عموم بر این است که افراد در جریان سالخوردگى نیروى حیاتى بیشترى کسب مى کنند». براى آزتک ها، «ابر ایزد مکزیک کهن « نلى تئوتل » ( ایزد حقیقى ) است که همچون « شب و باد » همه جا باشنده و درنیافتنى بود. همزمان نیز نگهدارنده هر چیزى به شمار مى رفت که « در زندگى ما اثربخش است». او « مادر ما، پدر ما » بود که نطفه کودکان را از بالاترین آسمان به رحم مادران فرستاد و آدمها را پرورش داده و تغذیه کرد، به طورى که او را « سرور گوشت ما » نامیدند. از مهمترین ویژگى ابر ایزد مکزیک کهن این است که همزمان به عنوان مرد و زن ظاهر مى شود; یعنى بارورى و تولد را توأمان در ذات خود دارد، و به همین دلیل نامش « اومه تئوتل » به مفهوم دو ایزد است. بنا بر اسطوره هاى آفرینش آزتکى، وى به هنگام آفرینش شخصا اقدام نکرد، بلکه این عمل را به « کتسال کواتل Quetzalcoatl » و « تسکاتلیپوکا Tezcatlipoca » واگذار کرد. به این دو مى توان به عنوان مظاهر وى، فیوضات او، رسولانش یا پسرانش نگریست. البته در دو خداى نامبرده ویژگى هاى نامتجانس بسیارى وجود دارد. شک نیست که این دو ایزد ابتدا محلى بوده و در مکانى خاص پرستیده شده اند: کتسال کواتل را ابتدا قوم « میشتک Mixtec » و اقوام « ناوا Nahua » که تحت نفوذ میشتک ها بودند، پرستیده اند و آیین وى را اشاعه داده اند. تسکاتلیپوکا را تولتکهاى عصر تاریخى و نژادهاى کهتر ناوا که در دره هاى سرزمینهاى مرتفع مکزیک و پوئبلا ساکن بوده اند، پرستیده اند. مهمترین اصل، تأثیر توأمان این دو ایزد به هنگام آفرینش است که به عنوان نماینده ابر ایزداداره امور را به عهده گرفته اند و غالبا نیز به طور متضاد رفتار کرده اند. به این دلیل که کتسال کواتل، نور و سوى مثبت ایزد را تجسم مى بخشد و تسکاتلیپوکا، تاریکى و سوى منفى وى را». و بنابر افسانه ها این دو آسمان و زمین را خلق کرده اند.

تسکاتلیپوکا، کتسال کواتل
« کتسال » پرنده زیبایى است که هنوز در جنگل هاى گواتمالا یافت مى شود، و « کواتل » به مفهوم مار است: مارپردار، مارپرنده. مفهوم رمزى و نهانى کتسال کواتل یعنى چیز گرانبها و با ارزش یا دو چیز، دو قلو، توأمان، جفت. این مفاهیم همواره در میان سرخپوستان امریکا معنایى جادویى داشته و مورد ترس وتکریم بوده است. دکتر آلفونسوکاسو ( Caso. A ) مردم شناس ومکزیک شناس مکزیکى درباره کتسال کواتل مى نویسد: «وى ایزد باد، زندگى، بامداد، سیاره ناهید، توأمان وغولهاست وبه نام هاى مختلف همچون « ائکاتل (اهه کاتل)Ehecatl » ( ایزد باد )، « تلاویسکالپانته کوتلى Tlahuizcalpantecuhtli » (ایزد سیاره ناهید)، « سه آکاتل » و « شولوتل Xolotl » ( همزاد ناهید، ایزد همزادها و غولها ) نامیده شده است. معناى تحت اللفظى کلمه، « مارپردار » است، ولى مى توان آن را « جفت با ارزش » نیز معنى کرد، به این دلیل که ستاره بامداد و مغرب هر دو یکى است; کتسال کواتل در تمام دگرگونى هایش خورشید بود، از آن رو که در هیأت خویش به نام « ناناواتسین Nanahuatzin » خود را در آتش مى اندازد تا خورشید پدیدار شود، اما در واقع این طور برداشت مى شود که هیچ گونه ایزد واقعى خورشید دیده نمى شود و این امر براى قومى که خود را برگزیده آفتاب مى دانست بسى شگفت انگیز است. در مورد تولد کتسال کواتل نیز روایت هاى مختلفى در دست است: در روایتى آمده است که او از « کواتلیکوئه » یکى از پنج ایزد بانوى ماه( شاید نیز یک ایزد بانو با پنج مظهر مختلف که مشخص کننده زمین با چهار جهت اصلى و مرکز آن است ) متولد شد. آمیزشى در روح و ذات او بود. در حقیقت این آمیزش در مورد کتسال کواتل به ذات اجازه داد تا در روح رهایى یابد، اما عملکرد مادر وى در واقع وارونه بود: روح را به صورت سیاره اى ملموس درآورد که ما در روى آن به سر مى بریم. در تصویر نگاشت « ماگلیابکچیانو Magliabecchiano » چهار ایزدى که چهار جهت اصلى را تجسم بخشیده اند دیده مى شوند. این چهار ایزد: کتسال کواتل، تسکاتلیپوکا، تلالوک و « شیوتکوتلى Xiutecuhtli » هستند که به عقیده « اسپرانز B. Spranz » دانشمند امریکاشناس، مى توانند چهار مظهر کتسال کواتل باشند». در تصویر نگاشت « ویندوبوننسیس Vindobonensis » او را مى بینیم که برهنه به سوى آسمان برخاسته و هدیه اى از ایزدان زوج ( یعنى اومه تئوتل واومه سیواتل = زوج نخستین ) مى گیرد. چهار معبد به وى تعلق دارد که یکى از آنها معبد ستاره صبح است که نماد اوست؛ دیگرى به ماه تعلق دارد که داراى ساختمانى مدوراست; سومى براى درمان است; زیرا کاهنان کتسال کواتل درمانگریاپزشک بودند وآخرین آن معبد « شیپه توتک Xipetotec» ( ایزد بهار) است و خاص کسانى بوده که اصل و نسبشان به تولتکها مى رسیده است. درمیان هدایا دانه، صدف، نقاب باد براى ایزد هوا، زوبین افکن وپیکانى دیده مى شود که بهوى قدرت مى دهند; همچنین جواهر، پیراهنى از پر که کاهنان اعظم مى پوشیدند، پر سیاه، یک جفت چشم وکلاه مخروطى کتسال کواتل ونیز درسمت چپ پشت برهنه او،کوه خورشید وتپه اى با دوقله باغروب خورشید وستاره صبح دیده مى شود. از این سطح آسمانى است که کتسال کواتل با نردبانى که بسان تازیانه قربانى است به زمین هبوط مى کند. دو ایزد دنبال او هستند. چوبى در دست اوست که زندگى از آن مى روید و نیزه ستاره صبح را نیز در دست دارد.

تسکاتلیپوکا نمایشگر تضاد و تغییر
برخلاف کتسال کواتل که عموما در هیأت یک قهرمان محبوب و دوست داشتنى فرهنگ سخاوتمند تصویر مى شود که همواره با هماهنگى، توازن و زندگى هم ذات است، تسکاتلیپوکا نمایشگر تضاد و تغییر است; از جمله عبارت هایى که آزتک ها در مورد این وجود هولناک به کار مى بردند، « دشمن » و « آن که ما بردگان او هستیم » مى باشد. او سرور شمال، شب و سرما، و ساحرى بزرگ بود که چیزهاى نهان را مى دید. بعضى از ویژگیهاى او در تصاویر مجازى است; مثل پاى کنده شده و « آیینه دودى » که مى توانند ویژگیهاى کهن اخترى باشند. «پیکره کوچکى از یشم که سراسر پوشیده از نماد است وى را در لباس جنگ و پیرایه پر با نیزه و تیر و سپر مزین به پر در دست نشان مى دهد. تزئینات بدن، جمجمه و استخوان ها صلیب وار است. روى سینه و در پشت، آیینه مدورى دارد. این نمادها او را به حیطه جنگ و ایزدان حامى آن ربط مى دهند، اما چون در پشت وى تصویر مرغ مگس خوار دیده مى شود، این گمان پیش مى آید که همواره در موضوع تشخیص هویت تسکاتلیپوکا و «اویتسیلوپوچتلى » شک و تردید دیده مى شده است; زیرا بنابر افسانه ها پاى تسکاتلیپوکا را نیروهاى شبانه به هنگام تولد بلعیدند و اویتسیلوپوچتلى نیز پایى پردار داشته است. در تصویر نگاشت هاى مکزیکى غالبا ایزدى دیده مى شود که به جاى پا، مار دارد. در منطقه مایا نیز چنین موردى نشانه ایزدى بود که احتمالا حامى جنگ و قدرت شاهانه بوده است، اما اکنون نمى توان با اطمینان گفت که این نقص طبیعى به اسطوره آزتک مربوط مى شود یا به فرهنگ همجوار آن.

تسکاتلیپوکا و ایزدان اخترى وایزدان مظهر مرگ و شرور
تسکاتلیپوکا که یکى از مفاهیم آن در اصل « آسمان شب » است با تمام ایزدان اخترى وایزدانى که مظهر مرگ، شر و ویرانى اند، مربوط است. وى حافظ راهزنان و جادوگران و در ضمن «تلپوچتلى Telpochtli» ایزد جوان است که هرگز پیرنمى شود. همچنین او حافظ و حامى جنگجویان نیز هست. ازسویى واژه تسکاتلیپوکا بر آئینه دودى دلالت مى کند; زیرا وى را با دوده اى که بازتاب فلزى داشت، رنگ آمیزى مى کردند. این خدا نزد آزتک ها اساسا ایزد تقدیر وسرنوشت بود؛ همه جا باشنده و واقف برامور آدمیان. در دست نوشته اى، وى با آیینه دودى که به یکى از شقیقه هایش آویخته شده وآیینه اى دیگر که به جاى پاى اوست تصویر شده؛ مى گویند هیولاى زمین آن پا را کنده است. این روایت کنایه از یکى از ستارگان دب اکبر است که گاهى در جنوب آسمان، زیر افق از انظار پنهان مى شود». متخصصان در این آیینه ارتباط این ایزد را با هنرپیشگویى و یا حتى نمادى براى مبارزه اى مى بینند که او در هنگام آفرینش زمین با هیولاى زمین کرد. وى درتصویر نگاشت ها به رنگ سیاه با خطوط مایل و زرد رنگ تصویر شده است و شکلش نمایانگر این است که او تا چه اندازه چند شخصیتى و از طرفى علم آفرینش جهان تا چه حد پیچیده و بغرنج بوده است. تسکاتلیپوکا قبل از هر چیز ایزد نیروهایى است که شب و ستارگان را هدایت کرده اند و شاید نیز بدبختى آورده اند. درعین حال وى انتزاعى ترین پیکر ایزدهاست. نه نامى دارد، نه تاریخى و نه چهره اى که همه جا باشنده باشد. همه چیز را مى بیند و همه چیز را مى داند. وى خالق ترس و وحشت است.

لقب هاى تسکاتلیپوکا
این ایزد به دلیل ویژگى هاى خود، داراى لقب هاى بسیارى است; از آن جمله: « نکوکویاوتل Necocoyautl » ( آن که تخم نفاق مى پاشد )، «یوآله ئکاتلYoalehecatl » (بادشبانه )، « ته چى ماتى مى Techimatimi » ( حامى )، و غیره. او خصمانه و درعین حال دوستانه است و تنها خدایى است که کاملا آزاد است. و وحدت همین اصول متضاد در اوست که نمى توان او را وصف یا تصویر کرد. اولین شارحان در وى والاترین ایزد را با جنبه معنوى دیده اند. آن چنان که ازیکى از لقب هایش ( آن که نمى خواهد به تصویر درآید) برداشت مى شود، خصیصه ذاتى او بوده که به ندرت به تصویر درآید. وى کنش مهمى را در تقویم برآورده و کل نظم و ترتیب دنیا را معین کرده است; اما با اطمینان مى توان یک نقش سنگى را به وى نسبت داد، نقشى که این ایزد با آیینه ابسیدین دودى در پشت سر، و آیینه دیگرى از همان نوع به جاى پاى چپش دیده مى شود و دور آیینه نماد ستارگان است. در بسیارى از منابع آمده که او همه جا باشنده و نامریى بوده است و کاهنان تنها در برابر وى زانو زده اند. چند مفهومى درپیکرهاى الهى نزد آزتک ها نیز مرسوم بود واز آن جا که مى خواستند حقانیت خود را به اثبات رسانند، سعى داشتند تا ویژگى هاى تسکاتلیپوکا را به ایزد خویش « اویتسیلوپوچتلىHuitzilopochtli» که یک ایزد کاملا آزتکى است، انتقال دهند. همان طور که گذشت، تسکاتلیپوکا به خاطر ماهیتش قابل وصف و تعریف نیست، اما در اسطوره اى که درباره چهار هیأت وى ذکر شده، چهارمین آنها یعنى اویتسیلوپوچتلى چنین توصیف شده است: « او بدون گوشت و فقط با استخوان ها به مثابه اسکلتى متولد شد ». چاقوهاى قربانى و آرایه جمجمه هاى انسان با این دو پیکر اسطوره اى توضیح داده مى شوند: تسکاتلیپوکا دردست نوشته ها غالبا با یک چاقوى قربانى بر سر و گاهى همچون چاقو تصویر شده و اویتسیلو پوچتلى که با استخوان ها متولد شده است». آلفونسوکاسو، دانشمند مکزیک شناس مکزیکى نوشته است: «اویتسیلو پوچتلى با مردمش سخن گفت و خاطرنشان کرد آنها را به جایى رهنمون مى شود که خود همچون شاهینى سفید ظاهر خواهد شد. آنان باید آواز خوانان به راه افتند و در جایى رحل اقامت افکنند که او را مى بینند. در آن جا معبدى، خانه اى، بسترى از علف ها برایش بسازند تا وى در آن مکان بیاساید و مردم نیز مى توانند خانه هایى براى خود بسازند… ویژگى هاى عقاب، ببر، جنگ مقدس و… را بیارایند و زیبا کنند. باید سرزمین ها را فتح کنند و دهات را ویران کنند. آنان درخت سروى دیدند که اطرافش بیدهاى سفید ،نى هاى سفید، قورباغه هاى سفید، ماهى ها و مارماهى هاى سفید… بود. ( طبیعى است که در فلات مکزیک چنین مکانى وجود ندارد ) کاهنان و پیران با دیدن این مکان فریاد شادى برکشیدند و اویتسیلوپوچتلى گفت که باید مراقب باشند و منتظر بمانند وچهار جهت اصلى را فتح کنند… وى مظهر آسمان آبى، یعنى روز و تجسم خورشید است. این ایزد برخلاف خدایان دیگر فقط در میان آزتک ها حائز اهمیت فراوان بود. وى به مردم خود وعده حکومت دائمى بر جهان را داده بود و بنا بر پیشنهاد او مى باید مجزا از اقوام دیگر مى زیستند و با آنان رابطه اى برقرار نمى کردند».
( ادامه دارد… )

اویتسیلوپوچتلى
در مورد اویتسیلوپوچتلى ابهامات بسیارى وجود دارد و مى توان بى تردید گفت نقش و سرگذشت او در زمان متأخر پدید آمده و از تسکاتلیپوکا که در اصل ایزد تولتک ها بود، اقتباس شده است. این واقعیت که جایگاه مقدس از تعفن خون انسان سرشار بود ،نشان مى دهد که اویتسیلوپوچتلى نیز جنگ و قربانى انسان را براى بقاى خود تعیین کرده بود. «دریکى از متن هاى ساآگون درباره این ایزد نقل شده که وى مردى معمولى بوده و یکى از رؤساى جنگجویان در عصر پیش از آزتک ها چنین نامى داشته است. وى توسط آزتک ها به مقام خدایى رسیده و هنگام مهاجرت این قوم یاور آنان شده است. اویتسیلوپوچتلى به مفهوم جنوب چهار جهت اصلى نیز هست؛ زیرا بنا بر اسطوره هاى آزتکى مرغ مگس خوار ( Huitzilin ) را بانى گرماى جنوب مى دانستند و تابستان فصل جنوب است. نشانه بعدى وى با ایزد خورشید صرفا و ابسته به مرغ مگس خوار نیست بلکه با طبیعت جنگجوى او نیز ارتباط دارد؛ زیرا آن چنان که در اساطیر آمده خورشید، جنگجویى بود که هنگام طلوع ( تولد )، ماه و ستارگان را در پهنه آسمان از میان برد. سلاح او « شیوکواتلXiuhcoatl » ( مار فیروزه ) بود که آتش و پرتوهاى نور را تجسم مى بخشد. در تصویر نگاشت هاى آزتکى اویتسیلوپوچتلى کاملا شبیه تسکاتلیپوکا، ولى به عنوان سوى نورانى و روشن وى تصویر شده است. دردست نوشته ها دیده مى شود که پیکر ایزدان اخترى که قربانیان آفتاب بودند با رنگ سفید و قرمز و به صورت راهراه مشخص شده است. اسیران جنگى نیز که مى بایست قربانى شوند به همین شکل نقاشى شده اند. نقاب سیاهى که بر چهره این خدایان است آنان را در مقام ایزدشب مى نمایاند». در جمع خدایان آزتک، علاوه بر ایزدانى که نام برده شد، خدایان متعدد دیگرى نیز وجود دارند که از آن جمله مى توان از خدایان و الهه هاى کشاورزى و باران، آتش، عشق و لذت، مرگ، جنگ و اجرامفلکى یاد کرد. در دوران پساکلاسیک در بیشتر قلمروهاى مکزیک مرکزى شمار کثیرى از خدایان پرستیده مى شدند. این خدایان نه تنها در دست نوشته ها و پیکره هاى آزتک ها نمایان مى شوند، بلکه حضور آنها را مى توان در پنج کتاب تشکیل دهنده « گروه بورژیا » نیز مشاهده نمود. از میان معبدهایى که آزتک ها براى خدایان خود مى ساختند، معابد اویتسیلوپوچتلى ایزد جنگ از همه بزرگتر و با شکوهتر بوده است. براى هر معبدى که ساختمان و بنایش تمام مى شد، آن قدر افراد انسانى قربانى مى شد که سکو و سنگ قربانى را خون فرا مى گرفت و از قلب هاى قربانیان در جلوى پیکره این ایزد تلى به وجود مى آمد. مى گویند یک بار که بزرگترین معبد را براى این خدا بنا کردند، جهت افتتاح آن هفت هزار نفر قربانى شدند. در پایتخت و شهر مذهبى « چولولا Cholula » بیش از هر جایى دیگر براى این ایزد قربانى مى کردند. رقم قربانیان در پایتخت در هرسال دو هزار نفر بود و این رقم در شهر مذهبى یاد شده به شش هزار نفر بالغ مى شد. سنگ قربانى در معابد مربوط به این خدا، از سنگ هاى قربانى سایر خدایان بلندتر و بزرگتر بوده است. در اوقات مختلف چون درد و رنج و بیمارى، یا وقتى که مردم عازم جنگ بودند، از میان اسرا، زندانیان، جنایتکاران و یا غلامان و بردگان قربانیانى به این خدا تقدیم مى شد. کسانى که دستشان از مال دنیا و اسیر کوتاه بود، جلو محراب و سنگ قربانى زانوزده و از حضور خداوند درک فیض نموده و به زارى و انابه مى پرداختند. آن گاه زخم عمیقى در نقطه اى از بدن خود ایجاد کرده و خون خود را به روى سنگ قربانى مى ریختند. برخى از خانواده ها که مشکل پیدا کرده و طالب گره گشایى بودند و از خداوند درخواستى داشتند، یا بردگانى را براى قربانى مى آوردند و یا یکى از فرزندان خود را تقدیم این ایزد یا دیگر خدایان مى کردند. از سویى یکى از مشکلات عدیده این قوم فراهم کردن و تهیه این ارقام شگفت انگیز از افراد انسانى جهت قربانى شدن بود. به همین جهت آزتک ها با چند قبیله مجاور پیمان هایى مى بستند که در هر سال افراد و جنگجویان دو گروه به جنگ پرداخته تا به این وسیله از هم اسیر بگیرند. در این جنگها به هیچ وجه جنگجویان دو گروه به دنبال کشتن دشمن نبودند، بلکه تنها مجاهدت ایشان مصروف گرفتن اسیر از خصم مقابل بود. هر فرمانده و یا فردى که اسراى بیشترى مى گرفت از جانب امپراطور و کاهن اعظم تقدیر شده و جوایزى دریافت مى کرد. تمامى این اسرا همان طور که اشاره شد، به هنگام معین و طى مراسمى قربانى مى شدند و هر گاه در تعداد قربانى ها کمبودى وجود داشت، این کمبود را از زندانیان جبران مى کردند و باز اگر لازم مى شد بردگانى نیز به آن جمع براى تکمیل رقم قربانیان افزوده مى شدند.
ماگلیا بکچیانو: تلالوک
در آغاز عصر کلاسیک ایزد باران ترکیبى از خزنده، یوزپلنگ، ستاره دریایى، گل، ماهى و مظاهر جنگجویانى بود که در فلات مکزیک « تلالوک » نامیده مى شد. این ایزد با مظاهر مختلف آب همچون باران، دریاچه، رودخانه، یخ، رطوبت و به ویژه حاصل خیزى محصول قرابت داشت. ارتباط آن با یوزپلنگ در بسیارى از نقاشى هاى دیوارى نموده شده است. « استر پاسستورى Esther Pasztory » در یکى از مقاله هایش دو نوع ایزد باران را در تئوتى اوآکان عصر کلاسیک شناسایى کرده است که گاهى با ویژگى هاى معینى در آمیخته، ولى احتمالا به آیین هاى مختلف و مشابه تعلق داشته اند. همچنین اولین مدارک حاکى از آیین ایزد باران را بر گلدان هاى تمثال دار مى بینیم. ویژگى ایزد باران تئوتى اوآکان بر روى گلدان ها، کره ورقلمبیده چشم و یا حلقه هاى دور چشم، ابرو، لب فوقانى منحنى و دراز یا فکى با دندانهاى برجسته و یا مانند دندان هاى دراز سگ از گوشه هاى دهان بیرون زده است. اولین تمثال وى که در معبد خورشید یافت شده، داراى همان خصوصیات یعنى چشمانى از حدقه درآمده، لب فوقانى انحنادار و دراز و دهان بى دندان مى باشد. در عصر کلاسیک به لبه گلدانى که داراى نقش تلالوکاست، عنصرى سه برگى دیده مى شود و در اطراف سر، مار، یعنى نشانه آذرخش قرار دارد. در دوره بعد از کلاسیک بینى ایزد باران را غالبا مار پیچ خورده اى نشان مى دهد که تا بالاى چشم ها مى رسد و ابرو را در جاى آن چیزى که همچون عینک است، شکل مى دهد. لب فوقانى بزرگ و انحنادار و دندان ها همان شکل اولیه را دارد. تلالوک خدایى است که در هنگام خشکسالى و کمبود باران مورد توجه خاص قرار مى گرفت. در چنین مواقعى مراسم مفصل قربانى و عبادت براى وى برپا مى شد. همان طور که در متن اشاره شد، قربانیان این ایزد لازم بود تا همه از میان کودکان خردسال انتخاب شوند. به همین دلیل برخى از خانوادها داوطلب شده و فرزندان کوچک خود را جهت قربانى شدن در اختیار معبد و کاهنان آن قرار مى دادند. این قشر جامعه اغلب از میان زارعان و کشاورزانى بودند که بر اثر بى بارانى و خشکى، رو به افلاس و ورشکستگى بودند و با اخلاص و ترس و دلهره و با چشمى گریان یکى از فرزندان شیرخوار و یا کوچکترین شان را براى قربانى شدن در راه تلالوک و به سر مهر آوردنش اختصاص مى دادند. از سویى رقم قربانى براى وى باید بسیار و قابل توجه باشد، و به همین دلیل کاهنان از فقیران و خانواده هاى بى چیز که نیازمند بودند، کودکان خردسالشان را مى خریدند و از محله روسپیان تمامى کودکان کمتر از پنج سال را که نسب شان آشکار نبود، به زور و جبر از مادران شان جدا مى کردند و در روز معینى که بنا بود مراسم عبادت انجام شود، صدها از این کودکان زبان بسته را به وضع فجیعى قربانى مى کردند.
ایزد باران
تصویر ایزد باران را در ویرانه هاى قصر «تپانتیتلاTepantitla » و «تتیتلاTetitla» که یقینا جایگاه کاهنان بوده است، باز مى یابیم. در تصاویر ویرانه هاى تپانتیتلا، ایزد باران را مى بینیم که در حال برخاستن از امواج دریاست و از دست هاى مقدسش آب مى چکد. همچنین نقاب پرندهکتسال، نماد فرمانروایى را بر چهره دارد. بال هاى پرنده بر فراز سرش گسترده شده و سرنیز مزین به پرهاى کتسال است. کاهنان وخدمتکاران در سمت چپ وى ایستاده اند. او نیایش خویش را سرداده و آدم ها و پروانه ها درمیان گل هایى که دراین بهشت (بهشت تلالوک) پرآب روییده است، سرخوشند. دراین بازنمود، هم چنان که قسمتى از آن در تصویر دیده مى شود، قطره هاى آبى که باید مزارع خشک شده را مشروب سازد، از دست هاى وى مى چکد».
تئوتى اوآکان: قصر تپانتیتلا، ایزد باران
چنین روایت شده است که براى آفرینش ایزد باران و ایزد بانوى آب، چهار ایزد گرد هم آمدند و این دو را آفریدند. هنگام نیاز از آنان آب خواسته مى شد. ایزد آب و باران، سرایى با چهار حجره داشتند و در وسط حیاط این خانه چهار تغار بزرگ و پر از آب قرارگرفته بود. آب یکى از تغارها خوب بود و در وقت مناسب از آن باران مى بارید که بذر را مى رویاند. تغار دیگر آب بدى داشت و کدر بود و به هنگام بارش از آخرین تغار نه بذرى مى رویید و نه آن که آب به موقع خشک مى شد. این ایزد همچنین مأموران کوچک اندامى داشت که در حجره هاى آن خانه مسکن داشتند. آب تغارها را در آوندى مى ریختند و هنگامى که ایزد باران فرمان مى داد مکانى را آبیارى کنند، طبق فرمان از یکى از تغارها آب بر مى داشتند و آبیارى مى کردند. وقتى آوندها با چوب دست این مأموران شکسته مى شد، صداى تندر بر مى خاست و آذرخش از درون آوند بیرون مى آمد، یا وقتى « تلالوک » با خشم و غضب آوندها را مى شکست، رعد و برق ایجاد مى شد. با آن که تلالوک ایزدى نیکوکار است ولى خشکسالى، سیل، تگرگ، شبنم، یخ و آذرخش نیز در دست اوست. وى ایزدى است که از خشم و غضب او مى ترسیدند و کودکان را در حالى که لباسى مشابه لباس این ایزد به تن داشتند در پیشگاهش قربانى مى کردند. تلالوک معمولا از نقابى که به صورت دارد شناخته مى شود. تمام پیرایه هایش به رنگ آبى است و به طور معمول چهره و پیکرش سیاه است؛ زیرا وى مظهر ابرطوفانى نیز هست، اما کلاه وى که از پرهاى مرغان ماهیخوار است نمایانگر ابر سفید است. طبیعى است که این ایزد بهویژه درمناطق خشک و کم آب طرفداران فراوانى داشته است. بنا بر افسانه اى، ایزد بانوى آب یعنى « چالچیو تلیکوئه » خواهر تلالوک بوده است. پس از آن که تسکاتلیپوکا همسرش را ربود، همسر دیگرى بنام « دامن سبز » اختیار کرد که نام پیشین کوه « تلاسکالاTlaxcala » نیز بود. چالچیو تلیکوئه، ایزد بانوى دریا نیز هست و از ویژگى هاى این الهه نوار آبى و سفید رنگ با دو منگوله بزرگ است که از دو سوى صورتش آویخته شده است. با توجه به منابعى که در دست مى باشد قبایل کهنتر ناوا در شرق و جنوب دره هاى مکزیک وى را با « شوچیکتسال Xochiquetzal » ( گل ایستاده، همسر اول تلالوک ) ایزدبانوى عشق وگل ها یکى مى دانستند. همچنین گفته شده که آزتک ها براین باوربودند که آب باران درغارهاى بزرگى که دردل کوه هاست جمع مى شود و بعد از چشمه ها بیرون مى زند، به همین دلیل در تصویر نگاشت ها کوه را با غار پرآب نشان داده اند».
سنته ئوتل ( سین تئوتل )
سنته ئوتل (سین تئوتل) Centeotl » ایزد جوان ذرت است. ذرت به صورت زنى که درسنین مختلف زندگى، مراحل رشد این گیاه را نشان مى دهد، نموده شده و غالبا وى با خطى شکسته به پهناى صورت و خوشه هاى ذرت بر سربند خود نشان داده مى شود. روایت شده است که ایزد ذرت را ایزد خورشید و ایزد بانوى رستنى ها در غار، بزرگ کردند و مواد غذایى از شکم ایزد ذرت بهوجود آمد. آزتک ها ایزد بانوى ذرت نیز داشتند که بسیار محبوب بوده است. پوشش سر وى بزرگ و چهارگوش است. در خلال جشن، تندیس ایزد ذرت را مى ساختند و قبل از خوردن مواد غذایى به او هدیه مى کردند؛ زیرا او تمام چیزهایى را که اساس زندگى را تشکیل مى داد، عطا کرده بود. ایزد بانوى بلال کال و دانه هاى شیردار ذرت و خوشه لطیف و شکننده آن را « شیلونن Xilonen » نام نهاده اند. در تصاویر خوشه هاى ذرت گاهى پوشش سر را زینت بخشیده و گاهى در دست ها قرار دارد، یا پشت تندیس را چنان مزین کرده که گویى زن و ذرت در آمیخته اند.
ایزد بهار
یکى از شگفت انگیزترین خدایان حاصل خیزى، «شیپه توتک Xipetotec » ایزد جوانى دوباره در فصل بهار و حامى آهنگران است ،کاهنان، تائبان و اهل ریاضت خود را به هیأت شیپه توتک در مى آوردند و به مدت چهل روز پوست قربانیان این ایزد را مى پوشیدند تا زرد مى شد و همچون طلا به نظر مى رسید. اهمیت این پوشش تاکنون روشن نشده، هرچند عده اى این پوست را رستنى هاى تازه اى مى دانند که در فصل بهار زمین را مى پوشاند. همان طور که اشاره شد شیپه توتک ایزد بهار نیز هست و در این نقش شباهت بسیار به تسکاتلیپوکا دارد، اما رنگ چهره و پیرایه هایش سرخ است. بر چهره او خطوط افقى زرد و سرخ دیده مى شود. نقاب وى « پرنده قاشقى » نام دارد.
وهوه تئوتل
علاوه بر خدایانى که نام برده شد، شمارى از ایزدان آزتکى به آتش مربوط مى شوند که کهن ترین آنها « وهوه تئوتلHuehueteotL » یعنى ایزد سالخورده است. تصاویرى از او که مربوط به ۵۰۰ سال پیش از میلاد است بر بخوردان ها در پوئبلا به دست آمده است. «این ایزد با توجه به جهات اصلى، ایزد مرکزى است. از این رو مى توان شکل چلیپا را همراه کاهنان این ایزد و نیز در مجمرها و بخوردانهاى بزرگى که براى سوزاندن مواد خوشبو و معطر مورد استفاده قرار مى گرفت، یافت. وى القابى نیز داشت، ازجمله «شیوتکوتلىXiuhtecuhtli » ( ایزد سال ،سبزه وفیروزه). هرجا که ایزد فیروزه است تاج آبى رنگى از قطعات فیروزه دارد که ویژه پادشاهان و فرمانروایان مکزیکى بوده است. نقاب خاص وى مار آتشین است و روى بینى شاخى دارد که مظهر هفت ستاره است. در قطعه سنگى که به آن « تقویم آزتکى » مى گویند، دو مار یا اژدهاى آتشین دیده مى شود که خورشید را در آسمان حمل مى کنند. این نقش در دو سوى هرم « تنایوکا Tenayuca » ( اقامتگاه شولوتل، رئیس قوم اوآستک )، معبدى که براى پرستش آفتاب است دیده مى شود که به رنگ هاى سیاه و آبى است و کنایه از دو اژدهاى شمال و جنوب است. از این رو ایزد شب و روز، ایزد آتش نیز هست و گاهى نقاب ویژه ایزد آتش را دارد. از مناسک مختلف این ایزد سوزاندن انسان به افتخار وى بوده است. مراسم بسیار با شکوهى هر هشت سال یک بار براى این ایزد برگزار مى شد که طى آن ناهید ۵۸۴ روز را پیموده بود، و نخستین ماه سال نیز به پرستش وى اختصاص داشت. همچنین روایت شده است که ابتدا زن و مردى آتش را اختراع کردند و به وسیله آن ماهى ها را کباب مى کردند و مى خوردند. اما خدایان از گستاخى آنان به خشم آمدند، سرشان را بریدند وآنها را به سگ مبدل کردند». ایزد آتش از عصر تولتک ها حامى جنگجویان و پادشاهان بود. در دره هاى فلات مکزیک شکل هاى مختلف و مؤنثى از این ایزد دیده مى شود، از جمله«پروانه ابسیدین »، در حالى که پروانه ها به عنوان مظهر شعله معتبر بودند و به همین خاطر پروانه، به شکلى نقش پردازى شده، زینت سینه ایزد آتش را تشکیل مى دهد. یکى دیگر از این نوع ایزدها، ایزد بانویى به نام « چانتیکو Chantico» بود که در شهر «سوچى میلکوXochimilco» پرستش مى شد. شکل کهن و بومى این ایزد بانو در دره مکزیک و به ویژه در «کل اوآکان (کلواکان) Colhuacan» شهر تولتک ها، «سیواکواتلCihuacoatl» (مارمؤنث) بود. وى در مقام شاهزاده اى قدیمى، همتاى مؤنث ایزد آتش به شمار مى رفت و در مقام ایزد مادر به صورت بت هاى کوچک و سفالین که کودکى را در آغوش دارد، نموده شده است. ایزد آتش همواره پیرمردى پرچین وچروک است وآوندى برسر دارد که از آن دود کندر یا صمغ سوخته سندروس بلورى به آسمان بلند است. این ایزد یکى از اولین خدایان امریکاى وسطا به شمار مى رود.
( ادامه دارد… )

دایرت المعارف طهور




:: موضوعات مرتبط: اديان مختلف , ,
:: برچسب‌ها: ایزدان و خدایان آزتکی در ادیان بومی آمریکا (۱و۲) ,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : amirantimasan
تاریخ : دو شنبه 9 مرداد 1391
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: